صحنه اول :
یک نفر:
از رادیو دزفول تماس میگیرم ! میتونیم در هفته دفاع مقدس در خدمت شما باشیم برای نقل خاطرات روزهای رزمتان!...

یک رزمنده : دستتون درد نکنه با برنامه های خوبتون ؛ ولی اجازه بدین حرفام تو دلم بمونه!

صحنه دوم:
یک نفر دیگه:
سلام از بچه های مسجد هستم تو ایام دفاع مقدس شب خاطره داریم ! ببخشید میتونیم مزاحم شما بشیم و چند خاطره برا بچه هائی که جنگ رو ندیدن نقل کنین!...

یک رزمنده دیگه: خدا خیرتون بده واقعاً بچه های مسجد زحمت می کشن! ولی بذارین هر چی کردیم برا خدا بمونه!...
صحنه سوم:

یک نفر دیگه غیر از دو نفر بالا!: از پایگاه مقاومت بسیج تماس میگیرم! یه گردهمائی در هفته دفاع مقدس برا بسیجی ها گذاشتیم ؛ خیلی دوست داریم شما که سالها در جنگ بودین تشریف بیارین و از بسیجی های زمون جنگ و اخلاص و فداکاریهاشون بگین...

یک رزمنده دیگه غیر از دو رزمنده بالا!: واقعاً دست مریزاد به شماها که فرهنگ بسیجی رو هنوز ترویج می کنین و نام بسیجی رو زنده می کنین! ولی ببخشید من نمی تونم حرف بزنم ! می خواین اسم یکی از بچه های عزیز رزمنده رو بهتون بگم تا از ایشون دعوت کنین ؟ آقای ... خیلی خاطره داره...
صحنه چهارم:

همون نفر اول؛ یک نفر دیگه؛ یک نفر دیگه غیر از دو نفر بالا!:آقا ببخشید ما همیشه در برنامه های دفاع مقدس مزاحم شما هستیم لطفاً امسال هم ما رو یاری بدین؛ خدمتتون باشیم برا نقل خاطره!

رزمنده: من مخلص همه جوونا هستم! نقل رزم آوری دوستان شهیدم وظیفه منه! اصلاً من موندم تا از اونا بگم! البته اگه همه همرزمام بیان و حرف بزنن خیلی بهتره ولی من وظیفه خودم میدونم که مث زمون جنگ با شهدا باشم و از اونا برا جوونا بگم؛ سعی خودم رو میکنم قانعشون کنم تا اونا هم تواضع بی موقع رو کنار بزارن...

                                          
...اینها جملاتی است که در آستانه دفاع مقدس معمولاً بین دست اندر کاران یادواره دفاع مقدس و بچه های عزیز جنگ ردوبدل می شود و متاسفانه همیشه تعداد اندکی از رزمندگان بازمانده از سالهای شکوه و حماسه به بازگوئی خاطرات خود رضایت می دهند...

این مهم زمانی بیشتر اهمیت می یابد که در ماههای اخیر مرکز فرهنگی دفاع مقدس دزفول در حرکتی پسندیده اقدام به جمع آوری خاطرات رزمندگان نموده و از سوی دیگر برخی از بچه های عزیز جنگ که ضرورت را به خوبی دریافته اند در فضای مجازی دست به کار شده و خودنویسی را  آغاز کرده اند و کار ثبت خاطرات را با کمترین هزینه و بیشترین بازخورد انجام می دهند...

بی شک تاخیر چندین ساله در ثبت خاطرات رزمندگان دزفولی، خسارات جبران ناپذیری را به فرهنگ دفاع مقدس کل کشور تحمیل کرده و بسیاری از خاطرات ناب لحظه های آسمانی مردان خدائی ساحل نشین دز به گنجینه فراموشی سپرده شد و یا جزئیات آن در گذر روزگار از قلم افتاد و یا راویان دست اول با خاک آشنا شدند و سینه پر از درد خود را ناگفته به آسمان پیوند دادند؛ این در حالی است که ثبت خاطرات دیگر رزمندگان کشور به اشکال مختلف صداو تصویر و کتاب به گنجینه تاریخ دفاع مقدس پیوند خورد و هنوز هم می خورد!...

آنچه آمد گواه این است که دیگر کوتاهی از هیچ کس و هیچ نهادی پذیرفتنی نیست و آن روز همان رزمنده ای که در نهایت اخلاص و تواضع بر فراز خاکریز سلاح آر پی جی را به رخ دشمن می کشید؛ امروز باید صفحات رنگین شده تاریخ 8 ساله جنگ را به رخ همان دشمنان بکشاند و همان اندازه که با «حسین» نبودن بی مروتی بود؛ از «حسین» نگفتن هم بی انصافی است...

نگارنده معتقد است اکنون که به برکت نام و مرام شهدا نهضت وبلاگ نویسی در فضای مجازی رُخ نموده است و برخی مراکز پیش گقته شده بر همت خود در این عرصه افزوده اند؛ لازم است بر حرکت پر شتاب خود بیفزائیم و با همه توان بر تغییر دیدگاه برخی رزمندگان عزیز و تشویق آنان به گشودن گنجینه خاطراتشان طرحی نو دراندازیم...

در این راستا چند نکته گفتنی است:

1.       اگرچه نقل وقایع جنگ از منظر فرماندهی و  مدیریت ضروری است اما در تحقق اهداف تربیتی و معنوی، نقل مناسبات رفتاری رزمندگان در مناطق عملیاتی اولی تر است.مدتی قبل به اتفاق دوستی شفیق که خود یادگارهای جنگ را در بندبند وجودش داشت در محضر رزمنده ای گمنام نشستیم و در کلاس درسش ناگفته هائی را از عملیات بدر شنیدم که هنوز مست رایحه بند بند کلامش هستم و بر این امر پای می فشرم که باید یکایک رزمنده ها را دوباره بر سفره عشق نشاند و آنها را در میهمانی لاله ها با پرستو های عاشق همراه کرد و...

2.       بازنویسی خاطرات از نان شب هم واجب تر است! این سخن را بارها با خود زمزمه کرده ام ؛ اگر کتاب دا «دا» شد با قلم شیوای «سیده اعظم حسینی» بود و «سیده زهرا حسینی» بی شک موفقیت کتاب را باید در قلم او جستجو کند.این تجربه شیرین نشان می دهد در بازنویسی خاطرات باید نهایت زیبانی کلام را بکار برد و دربرنامه های تصویری و رادیو بیشترین هنر ارائه را بکار برد تا بتوان به مقصود اصلی دست یافت.

3.       نهاد ها و مراکز فرهنگی باید در عرصه خاطره نویسی فضای حمایتی داسته باشند و آن چنان عمل کنند که رزمنده ناقل خاطره با طیب خاطر به بازگوئی گفته ها و ناگفته هایش بپردازد و فقط به آن بیندیشد و از هر گونه تحمیل شرایط محدود کننده خودداری شود.البته بی شک نشر همه خاطرات جنگ در هر فضائی مطلوب به هدف نیست ولی اصل حفظ مستندات ثبت هر خاطره ای را واجب می کند...

4.   فضای مجازی عرصه بی بدیلی است که هیچ رسانه ای را یارای مقابله با آن نیست و قدرت رسانه های مجازی در تصرف زمان و مکان قابل انکار نیست؛ از این رو انسجام و یکپارچگی وبلاگ های دفاع مقدس دزفولی ضرورتی حیاتی است؛ البته  این انسجام به شکلی کاملاً خودجوش هم اکنون نیز مشهود است اما ارتباط مستمر نویسندگان به اشکال مختلف و از جمله گردهمائی سالانه در افزودن این یکپارچگی بسیار موثر است...

و...

جنگ تمام شد ... شهدا رفتند ... رزمنده ها هم می روند ...راستی کدام مقتل حادثه کربلا معتبرتر است؟!!!

منبع:بنگروز