چند نکته
1- روزگاری 2 تادوست تصمیم گرفتند خود را به خدا برسانند یکی رفت به مکه و دیگری به فکه ! حاجی وقتی از مکه برگشت روی دیوار عکس دوستش را دید که بالای عکس نوشته بود :
(( شهید نظر می کند به وجه الله !!! ))
2- خودش 2 تا شهید داده بود وقتی می رفت به شهید آباد بر سر مزار شهدای گمنام می نشست و با ناله و زاری اشک می ریخت ، فرزند کوچکش به او گفت مادر مزار را اشتباهی نشستی !! برادرهایم در قطعه مجاور دفن می باشند .
پیر زن بلافاصله جواب داد و گفت :
مزار درست است مگر ام البنین 4 فرزند نداد ؟ چرا اول سراغ حسین فاطمه را می گرفت ؟
ودوباره شروع می کردبه ............
3- کوچه هایمان را به نامشان کردیم که هر وقت آدرس منزلمان را می دهیم بدانیم که از گذر گاه کدام شهید با آرامش خاطر به خانه می رسیم ..
4- تنها دلخوشی پیرزن یک دستبند کوچکی بود که مادر بزرگ علی وقتی علی متولد می شود به او می دهد و مادر علی آن را برای نوه اش نگهداری می کرد.
وقتی از علی فقط استخوان دستش به منزل برگشت مادرش تنها چیزی که گفت :
علی جان حالا که این دست بند نه به دست تو بسته می شود و نه به دست فرزند ت آن را به ضریح عباس (ع) می رسانم تا به دست علی اصغر(ع) ببندد وجمعیت نا خود آ گاه با هم ....................
یادگار از پدرم کهنه تفنگی باقیست
و لباسی که بر آن زخم فشنگی باقیست
-----
یاد گار پدرم دوش به من مینالید
که از این قصه فقط هفته جنگی باقیست
خاکیرز های ترکش خورده ، قمقمه های سوراخ ، کلاه خودهای تیر خورده ، اسلحه های بی قنداق ، لباس های پاره ، پاره ، مین های در خاک ، رسیدن پیکر های زخمیتان را تا اینجای تاریخ ارج می نهیم به یاد لاله های پرپر دشت عباس ، کبوتران شلمچه ، پرستو های غرب و پر کشیده هابه افلاک بفرستید صلوات
امور فرهنگی مجمع پیشکسوتان گردان عمار دزفول هفته دفاع مقدس را بر تمام دلاور مردان ایران اسلامی تبریک عرض می نماید .
السلام علیک یا رسول الله